به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی ترویجی «روش شناخت مسائل اجتماعی» روز پنج شنبه 27 دی ماه به همّت موسسۀ علوم اسلامی و مطالعات اجتماعی مفتاح برگزار شد.
دکتر سیدعلی سیدی فرد به عنوان ارائه دهنده بحث و حجج اسلام دکتر علی مصباح یزدی و دکتر علیرضا قائمی نیا به عنوان ناقد در این نشست حضور داشتند.
هستیشناسی اجتماعی درآمدی بر یک نظریۀ نو
جلسه با ارائه دکتر سیدی فرد آغاز شد؛ وی در ابتدا توضیحاتی پیرامونی کم و کیف محتوای مورد بحث ارائه داد و گفت: بحث حاضر ناظر به محتوای کتابی است با عنوان «درآمدی بر روش شناخت مسائل اجتماعی». محتوای کتاب تا حدّی بر کتاب قبلی نویسنده یعنی «هستیشناسی اجتماعی درآمدی بر یک نظریۀ نو» ابتناء دارد.
کتاب در دو بخش کلّیِ «مبانی پژوهش اجتماعی» و «مراحل پژوهش اجتماعی» تنظیم شده است. در اینجا به دلیل محدودیت زمان صرفاً قسمت خاصّی از کتاب گزینش و ارائه میشود.
در این کتاب، شاید برای اوّلین بار، لوازم و پیامدهای روششناختی به صورت جزئی و مشخّص از پارهای مبادی نظری استخراج شدهاند و میتوان بر اساس مباحث بخش دوّم کتاب یک پژوهشی اجتماعی واقعی را سامان داد.
تبیین کنش اجتماعی بر اساس «نظریۀ عوامل چهارگانه»
در اینجا صرفاً به بحث از تبیین کنش اجتماعی بر اساس «نظریۀ عوامل چهارگانه» میپردازیم و نمیتوانیم به همۀ مباحث کتاب بپردازیم. کنش اجتماعی یک فعل ارادی و آگاهانه است که با لحاظ دیگر موجودات آگاه از آن جهت که آگاه هستند صورت میپذیرد.
فرایند صدور کنش یک زنجیرۀ علّی است. این زنجیره شامل «نیاز»، «علم»، «تمایل»، «حکم عملی» و «اراده» و سرانجام خود کنشِ (اجتماعی) است. «حکم عملی» نیز خود واجد «موضوع» و «متعلّق»، در معنای اصولیِ، آن است.
تفصیل این مطالب را باید از متن کتاب جُست و در اینجا صرفاً به بیان چند نکتۀ کوتاه بسنده میشود؛ اوّل آنکه حکم عملی همان «اعتبار» در معنای اصطلاحی آن نیست. دوّم آنکه استانداردسازی توصیفهای ناظر به کنش باید بر اساس نحوۀ بازنمود یافتن آن در حکم عملی باشد. سوّم آنکه اراده توسّط عناصر پیش از خود متعیّن و موجَب نمیشود.
کنش اجتماعی، با توضیح مختصری که در مورد آن داده شد، تحت تأثیر چهار عامل قرار دارد؛ الف) عامل درونی معرفتی. ب) عامل درونی غیرمعرفتی. ج) عامل بیرونی مشهود. د) عامل بیرونی غیر مشهود. ملتقای عوامل چهارگانۀ تأثیرگذار بر کنش اجتماعی «آگاهی» به معنای عام آن است.
همۀ این عوامل از مجرای آگاهی و وجه سوبژکتیو انسان بر کنشهای اجتماعی او تأثیر میگذارند. همچنین «بدن» ملتقای آگاهی و طبیعت است و «نماد» ملتقای آگاهی و آگاهی است.
نقاط ضعف تصوری و تصدیقی بحث
حجت الاسلام دکتر علی مصباح یزدی بر اساس گزارش وسائل، به عنوان ناقد اول شروع به ایراد بحث کرد و اظهار داشت: در ابتدا از آقای سیدی فرد تشکّر میکنیم. زیرا ایشان کوشش کردهاند لوازم روششناختی مبادی فلسفی مورد قبول خود را استخراج کرده و نشان دهند که میتوان بر اساس مبادی نظری مذکور پژوهشی اجتماعی سامان داد.
همچنین به بحث و نقد گذاشتن محتوای کتاب پیش از چاپ آن نیز امری مطلوب است. در رابطه با کتاب نکات متعدّدی وجود دارد که تا جایی که وقت و زمان اجازه دهد آنها را بیان میکنم. نکتۀ اول اینکه شما تعریف مسأله را بسیار مضیّق کردهاید.
مسأله در این کتاب به عنوان مجموعه کنشهایی که با وضعیت مطلوب در حیطۀ خاصی سازگار نیستند تعریف شده است؛ چنین تعبیری بسیاری از پژوهشهای اجتماعی را از دایرۀ بحث خارج میکند.
نکتۀ دیگر اینکه در موضعی از کتاب بیان شده تقرّب به خدا هم میتواند مصداق یک باید و نباید هنجاری و هم مصداق یک باید و نباید توصیفی ـ علّی باشد که ظاهراً نوعی تهافت در آن وجود دارد.
نکتۀ سوّم آنکه شاید تعبیری که از «برساختههای اجتماعی درونیشده» ارائه شده است، به نوعی نسبیگرایی اخلاقی بینجامد. باید و نبایدهای هنجاری در یک فرهنگ خاص نیز ریشه در باید و نبایدهای اخلاقی عمیق تری می گردند.
نقدی بر پایهها و مبادی کنش اجتماعی
نکات دیگری که بنده در متن کتاب مشاهده کردم اینکه پایه های و مبادی کنش اجتماعی به نظر شما علم و نیاز هست در حالی که علم و نیاز نمی توانند هم عرض هم واقع شوند علم از مقوله آگاهی و معرفت است ولی نیاز جدا از مقوله آگاهی است چه بسا یک سری نیازهای فراوانی در انسان ها وجود دارد که پایه علمی ندارد.
بنابراین فکر می کنم باید در این مبادی تجدید نظر گردد تاخیر و تقدم هر یک مشخص شود؛ و اینکه در یکجا در کتابتان دیدم که نوشته اید سیر تکاملی انسان جمعی است؛ انسان ها در حرکت استکمالی خود به یکدیگر نیازمند هستند ولی این دلیل بر سیر حرکت جمعی نیست یعنی تکامل یک انسان متوقف بر تکامل انسان دیگر نیست.
نقدی بر عدم وضوح قدرت تبییینی نظریه
به گزارش خبرنگار وسائل، در ادامه بحث، حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمی نیا نقدهای خود را پیرامون مطالب ارائه شده ارائه کرد و بیان داشت: من از هم از آقای سیدی فرد به دلیل کوششی که انجام دادهاند تشکّر میکنم.
بسیاری از نکاتی را که بنا داشتم عرض کنم آقای مصباح یزدی به صورت دقیق بیان کردند. امّا چند نکتۀ کلّی و اساسی وجود دارد که آنها را بیان میکنم.
اوّل آنکه انگیزۀ کلّی و هدف اساسی از طرح این مباحث چیست؟ آیا شما اشکالی در نظریات جامعهشناختی یا اجتماعی یافتهاید که تلاش کردهاید با تکیه بر تراث خودمان روششناسی دیگری را عرضه کنید؟ شما باید نشان بدهید که این روششناسی «قدرت تبیینی» بیشتری دارد.
در نظریات علمی کنونی کارکرد نظریه، فارغ از صدق و کذب آن، اهمیّت تعیینکنندهای دارد. نکتۀ دوّم اینکه شیوۀ کار شما از بالا به پایین بوده است، در صورتی که روششناسی علوم، از جمله علوم اجتماعی، معمولاً بر اساس مطالعات و پژوهشهایی که از پایین به بالا صورت میگیرند تکامل مییابند؛ مطالعاتی که غالباً تجربی هستند.
معمولاً پژوهشگران اجتماعی ضمن کار تجربی با مشکلاتی مواجه میشوند و برای رفع آن مشکلات به مناقشات تئوریک روی میآورند.
در تعریفی که شما از کنش اجتماعی ارائه کردید جامعیت و مانعیت وجود ندارد در تعریف کنش اجتماعی حدودا سیصد نظریه وجود دارد؛ وجه اولویت تعریف شما نسبت به تعاریف دیگر چیست؟ این نکات را مطرح نکردید.
توضیحی درباره تعاریف و روش شناسی نظریه
در پایان نشست نیز سیدی فرد بر اساس گزارش خبرنگار وسائل، به جمع بندی و پاسخگویی اجمالی به نقدها برآمد و گفت: از نکات اساتید محترم تشکر میکنم. با توجه به محدودیت وقت برخی از نکات اساسی را گزینش کرده و مورد بحث قرار میدهم.
در مورد تعریف مسأله باید عرض کنم که تعریف مذکور با عنایت ارائه شده است. این تعریف توصیفکنندۀ مسائل مورد نظر اصحاب علوم اجتماعی نیست، بلکه سویهای تجویزی دارد و بیان میکند مسأله را باید به این نحو تعیین کرد.
در مورد باید و نبایدهای علّی و غیر علّی نیز در کتاب، تحت عنوان «روش، اخلاق و منطق»، بحث شده است؛ در آنجا توضیح داده شده که مراد از باید و نبایدهای علّی نحوۀ وصول به یک هدف را مشخّص میکنند و نسبت به تعیین خود هدف و غرض خنثی هستند، در صورتی که باید و نبایدهای هنجاری خود هدف را مشخص میکنند.
همچنین «برساختههای اجتماعی درونیشده» بیانگر پارهای از واقعیّتهای اجتماعی موجود هستند و مراد کتاب این نیست که میبایست برساختههای اجتماعی درونیشدۀ جوامع مختلف را به لحاظ اخلاقی تأیید کرد، بلکه بسیاری آنها با معیارهای اخلاقی ما ناسازگارند.
هدف ما استفاده از آنها در مقام تبیین کنشهای اجتماعی است، نه تصدیق آنها به عنوان مبنای اخلاقی عمل کنشگران. ما میخواهیم آنها را بشناسیم، نه اینکه آنها را مبنای داوری اخلاقی خود قرار دهیم.
توضیحی بر کتاب و قدرت تبیینی نظریه
در مورد نکات آقای دکتر قائمی نیا نیز مطالبی وجود دارد. هدف اصلی از نوشتن کتاب ارائۀ روشی برای شناخت مسائل اجتماعی مبتنی بر برخی مبادی نظری خاص که غالبا ریشه در تراث فکری و سنّت اندیشهای مسلمانان دارد بوده است. ادّعای نویسنده این است که این روش، قدرت تبیینی بیشتری نسبت به روشهای دیگر دارد.
همچنین باید توجّه داشت این مطلب که دیگر جنبههای واقعگرایانه در علم مورد توجّه نیست، به اطلاق خود، محلّ تأمل است. بسیاری از فیلسوفان Neo-scientist، نظیر لیدیمن و سیلوس، پروژههای واقعگرایانه را دنبال میکنند و اساساً بسیاری از نزاعهای مطرحشده در فلسفۀ علم با پیشفرض واقعنما بودن علم مطرح شده است (مانند نزاع واقعگرایی ـ ضدواقعگرایی).
همچنین بعید است بتوان مباحث نظری را از مباحث تجربی در علوم اجتماعی جدا کرد. غالب جامعهشناسان کلاسیک نظیر مارکس، دورکیم و زیمل به طور تخصّصی فلسفه خواندهاند. بسیاری از مباحث علوم اجتماعی در زمینۀ هگلی، کانتی و نوکانتی، پدیدارشناسانه، ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه، فلسفۀ تحلیلی و ... طرح شدهاند.
علوم اجتماعی به شدّت با طرح مباحث نظری گره خورده است. ظاهراً مباحث تجربی و مباحث نظری به صورت دیالکتیکی به رشد یکدیگر کمک کنند./504/241/ح